بی تو هرگز

فقط بخاطر تو

بی تو هرگز

فقط بخاطر تو

 

 

زندگیم

میدانم که برایت سخت دشوار است

پی بردن به دلیل چرایی ها

و میدانم به هنگام مرگ من

بیشتر درک خواهی کرد

باور نکن که زندگی امروز

تنها زندگیم است

 

 


بر در و دیوار شهر عشق
تو نام من است

من همان یک عاشق رسوای رسوای تو ام

از درون سینه خیزد روی لب اسرار دل
هر شب و هر روز من در فکر و سودای تو ام

دوست داشتم دارمت خواهم داشت تا روز مرگ
عاشق دیروز و هم امروز و فردای تو ام


****

سکوت دل نوا داشت بهار ما صــــــــفا داشت

غریب عشق مستی نوایی آشنـــــا داشـت

عاشق ترین مسـتها خسته تریـن صدا داشت

بهای عمر عاشــــق اشک دل را روا داشت

غربت بی کسی را به چشم نا روا داشت

در این غروب پاییز سکوت نوازشها داشت

برای قلب عاشق عاشقی را به پا داشت


گویند رفیقانم از عشق بپرهیز

در عشق بپرهیزم پس با چه در آمیزم

پروانه ای دمسازم میسوزم و میسازم

در بیخودی و مستی می افتم و میخیزم

گر سر طلبی من سر در پای تو اندازم

ور زر طلبی زر اندر قدمت ریزم

فردا که خلایق را از خاک بر انگیزند

بیچاره من مسکین از خاک تو بر خیزم

چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام خوندن مطلب پایین 1 دقیقه کار داره اگه خواستین بخونیین

 

سلام

امروز اومدم در مورد یه سوال یه کم صحبت کنم !

بی مقدمه میرم سر اصل مطلب :

سوال من اینه که آدم خوشبخت به کی میگن ؟

فعلا خودم جوابی برای این سوال ندارم.

آخه آدم وقتی به اطرافش نگاه می کنه می بینه هر کسی یه جورایی در گیره !

البته یه چیزی رو بگم

منظورمن در اینجا از آدم خوشبخت آدم خوشبخت در عشق و عاشقیه !

وقتی آدم توی وبلاگا می ره همش فراق می بینه

جدایی می بینه گریه می بینه ناراحتی و نافرجامی ها رو می بینه

وقتی آدم به ترانه ها توجه می کنه همش حرف از جدایی و فراقه

همش از تنهایی و دوری از معشوق صحبت میشه !

آدم وقتی می شینه پای درد دل دوستا و رفقا

باز هم از این حرفا می شنوه !

چرا ؟ چرا ؟ و چرا ؟

چرا این طوریه ؟ واقعا چرا اینطوریه ؟

آخه اگه آدم خودش این مشکل رو داشته باشه یه چیزی

ولی خودم دارم می بینم

که خیلی از دختر و پسرای جوونه هم سن خودم اینطوری هستن !

حالا آدم خوشبخت کیه ؟

کسی رو سراغ دارین که این دردا رو ندیده باشه

یا همش وصال و وصال ووصال توی زندگیش بوده ؟

شاید یه نفر بگه که : اینا رسم زندگیه و باید باشه ! جدایی قانونه !

بله درسته جدایی قانونه

ولی آیا همه باید بوسیله این قانون جریمه بشن ؟ آره ؟

بعد اونوقت زندگی تکراری میشه !

شاید یه نفر بگه که : عاشقی این حرفارو داره !

حرفشو قبول دارم

ولی آیا هر کی عاشق شد باید یه مدتی از زندگیش همین طور بگذره ؟

اگه دقت کنیم

روی این حساب آدمایی که بعد از ما میان باید این دوره رو بگذرونن دیگه !

پس یه جورایی زندگیشون قابل پیش بینی میشه !

نمی دونم ؟ ؟ ؟ یه نفر یه جواب قانع کننده بده به من !


....................

 

نشسته ایم بر قالیچه ای به اسم جوانی... می تا زیم و گرد و خاک می کنیم

زمین زیر پایمان است و اسیر یک بازی شد یم

به اسم غرور... دیواری را برای پشت سر نهادن بلند نمی بینیم

سرا پا شور ... برد و باخت را می شناسیم؟

آشناییم با شعور؟

و جداییم با غم؟

یا غرق در غرور؟

چیزی در ماست روز و شب که آرام نداریم ... چیزی از جنس جستجو

چیزی مثل خیال یه آرزو...

 


در حسرت تو اواره ترینم

 

سهم من این است سهم من این است

سهم من آ سمانیست که آ ویختن پرده ای آن را از من می گیرد

سهم من پایین رفتن ازیک پله ی متروک است

و به چیزی در پوسیدگی و غربت و اصل گشتن

سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست

و دراندوه صدایی جان دادان که به من می گوید:

دست هایت را دوست می دارم.

نمتوانم

 

              

وقتی که کودک بودم به من گفتند همه را دوست بدار.

حالا که از میان همه به یک نفر دل بستم

می گویند فراموشش کن...


                                  

گل من         
 اگر می توانستی در قلب من نفوذ کنی و راه یابی آن جا می دیدی  که زمزمه ی ملایمی  به گوشت می رسدو می گو ید تو را دوست دارم
                                                      محبوب من
اگر میتوانستی  در اعماق ق روح من قدم  بگذاری می دیدی  که آن بیچاره ی سرگردان همه وقت در جستوجوی تو هست و می گوید تو را دوست دارم 
                                                           مه من
 اگر می توانستی از راز درونی و آه سینه سوز من آگاهی یابی می نگریستی که از میان آن شعله ی سرکش  و جان فرسای من صدای حقیقت  و ملایمی که در جان من طنین انداخته به گوشت می رسد که می گوید تو را دوست دارم
                                        زیبای من
اگر می توانستی نگاه های پی در پی چشم اشکبارم را درک کنی احساس می کردی کسی می گوید دوستت دارم
                                                      خوب من
اگر می توانستم  تما م اندیشه های دردناک را برایت بنویسم کتاب ها می شد ولی ذره ای از اسراری که مدت ها ست قلب مرا رنج می دهد برایت باز گو می کنم و تا آخرین لحظات واپسین عمر می گویم تو را دوست دارم


یک روز مانند پنده ای طوفان زده وآشیان گم کرده ای از دیاری غریب به سرزمین عشق تو روی آوردم سرزمینی را که خیال می کردم پر از نور امید است حرارت خورشید و بوی باران دارد عطر گل وبهار جاویدان دارد
اما افسوس مرغ بیشه های غریب نمی دانست که روز این سرزمین را امیدی نیست و روشناییش را دیری نمی پاید....



 با بودنت رنگین کمون یه رنگ اضافه داره
                                                      رنگی که زیباییش تو رو یاد من میاره

من وتو

 

اگر خواستی عاشق بشیُ عاشق کسی شو که قلبش

انقدر بزرگ باشه که توش جابشی نه اینکه واسه

دوست داشتن اون خودتو کوچیک کنی که توش جاشی

 

 


((من و تو))

با چارتا دیوار و یه سقف جدا ازاین دنیا باشیم

با چارتا دیوار و یه سقف جدا ازاین دنیا باشیم

من باشم وتوباشی و یه جفت دلهای بی قرار

فرصت خوب انتقام ازلحظه های انتظار

فکرشوکن عروسکم به اون شب پرالتهاب

چشماتوروی هم بذار امشب به یاد من بخواب

فکرشوکن دستای من روقلب توجون بگیره

دل,دل بی قرارتو توسینه آروم بگیره موم بشه

نه هیچ کسی سربرسه ثانیه ای حروم بشه


تنها دلیل زندگیم تویی

تنها دلیل زندگیم با یه غمی دوست دارم

داغ دلم تازه می شه اسمت و وقتی میارم

وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر

مگه نگفتم چشمات و از چشم من هیچ وقت نگیر

حرف من و به دل نگیر همش مال غریبیه

تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه

زود تر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه

دیوا خونمون پر از سایه و غصه و غمه

تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه

مگه نگفتی همه جا مال منی تو همیشه

دلم واست داره شور می زنه این دل و بی خبر نذار

تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار

فکر نکی از راه دور دارم سفارش می کنم

به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش می کنم

یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره

منم همخون کسی که بیشتر از همه دوسد داره

 

عمر

 

سلام دوباره بعد از چند ماه امدم بالاخره کنکور تموم شد و منم امدم

میخواستم یه تشکر ویژه از اونایی که این مدت واسم دعا کردن بکنم به خصوص یه نفر که خیلی میخوامش

 

 

 


 

 (((اگرعشق گناه است ما همه اهل گناهیم افسوس که براین گناه اصرار نداریم)))

**بدون تو هرگز**

بدون تو سبد لحظه های من خالیست

کتاب زندگیم سطر سطر پوشالیست

عزیز! بی تو نگاه کبوتر دل من

اسیر وحشت کابوس بی پرو بالیست

برای عقربه انگار پای رفتن نیست

صدای ضربه ی هرتیک تاک اوسالیست

هوای سینه دچار مصیبتی ازلیست

عزیز من ! تو نباشی همیشه اینحالیست

اگر نیایی از آوار یأس خواهم مرد

و باز سفره ام از دوست داشتن خالیست

 

((بابت همه چیز ممنون))

 


گفتی که می بوسم تورا گفتم تمنا میکنم

گفتی اگر بیند کسی گفتم که حاشا میکنم

گفتی زبخت بد اگر ناگه رقیب آید زدر

گفتم که با افسونگری او را ز سر وا میکنم

گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما میکند

گفتم که با یغما گران باری مدارا میکنم

گفتی که پیوند تو را با نقد هستی میخرم

گفتم که ارزان تر از این من با تو سودا میکنم

گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گویم برو

گفتم که صد سال دگر امروز و فردا میکنم

گفتی اگر از پای خود زنجیر عشقت وا کنم

گفتم ز تو دیوانه تر دانی که پیدا میکنم


پرنده ای که عاشق توست رهایش کن بخا طر عشقش بر میگرده اما اگر عاشقت نباشه  هرگز باز نمی گرده


این متن پایین تقدیم به او که بهترین است))))

 

نبودی من برایت گریه کردم

برای غصه هایت گریه کردم

من امشب بغض تلخم را شکستم

نشستم بی نهایت گریه کردم

چو در پسکوچه های چشمم امشب

ندیدم رد پایت گریه کردم

تو کوهم بودی و هستی کجایی

که من برشانه هایت گریه کردم

بگو ای آسمان با او که امشب

به یادش پا به پایت گریه کردم

چو بودی گریه میکردی به حالم

نبودی من به جایت گریه کردم

 

 

 


همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

بازم سر میزنم

 


اگر نمی توانی درختی کاج برروی تپه باشی ، پس بوته ای باش در یک دره ،اما زیباترین بوته کوچک درکنارجویبارباش.

اگرنمی توانی درخت باشی، اگر نمی توانی بوته باشی، پس علف کوچکی باش وباسرافرازی ورضایت درحاشیه جاده بایست.

اگرنمی توانی کوسه باشی ، پس یک ماهی قرمز کوچک باش ، اما سرحال ترین وشادترین ماهی کوچک در دریاچه .

اگرنمی توانی جاده باشی ، پس فقط یک گذرگاه باش.

اگر نمی توانی خورشیدباشی، پس یک ستاره باش.

ودرآخراگربهترین دوستم نیستی ، لااقل بهترین دشمنم باش،اگرغمخوارم نیستی ، بزرگترین غمم باش.هرچه هستی بهترین باش چون بهترین ها همیشه دریادخواهند ماندپس دربدترین خاطره هایم بهترین باش.

 

 

 


به آبی پاکت به قلب دریای ات قسم به او که آفریدت دوست دارم


 

عشق یعنی لحظه ای خندیدن و سال ها اشک ندامت ریختن

عشق یعنی زنگ تکرار نگاه عشق یعنی لحظه ای زیبا شدن

عشق یعنی قطره بودن سوختن

عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست، عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود و او هیچوقت نداند چرا خیس نشد

 

 

پیری مانع از عشق نیست اما عشق تا حدودی مانع از پیریست

هرگز ندا نستم چگونه ستایش کنم تا آنکه آموختم .

عشق ناتمام میگوید: من تو را دوست دارم چون به تو نیاز دارم .

عشق تمام میگوید: من به تو نیاز دارم چون تو را دوست دارم .

درحساب عشق یک +یک مساوی است با همه چیز و دومنهای یک برابرهیچ .

عشق چیزی جزیافتن خویش در دیگران و شادکامی در شناخت نیست .

عشق همانند پروانه ایست که اگر سفت بگیری له میشودو اگر سست بگیری میگریزد .

عشق چون میوه است. ممکن است خوب به نظرآید اما تا وقتی که نرسیده آن را گاز نزن .

عشق چون ساعت شنی است . با خالی شدن مغز، قلب پر میشود .

عشق غلبه خیال بر خرد است .

مرد به کرات عشق میورزد ، اما کم . ولی زن به ندرت ،اما بسیار .

مردها همواره میخواهنداولین عشق یک زن باشند و زنها دوست دارن آخرین عشق یه مرد باشند .

تنها پاداش عشق ، تجربه عاشقی است .

با عشق وشکیبائی چیزی ناممکن نیست .

عشق، قانون نمی شناسد ودوست داشتن ، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی است .

عشق ، معیارها را بهم می ریزد و دوست داشتن برپایه ی معیارها بنا میشود .

عشق ، ویران کردن خویشتن است و دوست داشتن ساختنی عظیم .

عشق فوران می کند چون آتشفشان و سرازیر میشود چون آبشاری عظیم و دوست داشتن جاری میشود چون

رودخانه ای بر بستری با شیب نرم .

عشق ناگهان وناخواسته شعله میکشد و دوست داشتن از شناختن وخواستن سرچشمه می گیرد .

عشق دق الباب نمیکند،مودب نیست ، حرف شنو نیست ، درس خوانده نیست ، درویش نیست .

سربزیر نیست ،مطیع نیست ، عشق دیوار را باور نمیکند، کوه را باور نمیکند ، گرداب را باور نمیکند،

مرگ را حتی باور ندارد .

 

 


می خواهم ...

در باختن ... در بردن ... در زیستن و در مردن ...

شانه به شانه ات بیایم ...در فصلهای سرد ....

پایم ار بر گودی جا پایت ... بر مخمل برفها بگذارم ..

و با حضور بهار ... از مزرعه سبز دستانت برویم ...

می خواهم مینیاتور شریف خنده هایت ... در هجوم

بالغ گفته هایت ... ثانیه شمار روزهای با تو بودن ....

باشد .. و برگ برگ این تقویم ... با تو به آخر برسد

عشق یعنی یک سبد یاس سپید .... عشق یعنی دل سپردن بر امید ..... عشق یعنی غایت دلدادگی .... عشق یعنی در نهایت سادگی ..... عشق یعنی سر سپردن تا فنا ...... عشق یعنی اول و آخر خدا

کاش قلبی درد پنهانی نداشت چهره ها هرگز پریشانی نداشت حرفهای اول تقویم عشق، حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خبر پیمود و قربانی نداشت

عشق یعنی حســــرت شبهای گرم عشق یعنی یـــــــــاد یک رویای نرم عشق یعنی یــــــــــک بیابان خاطره عشق یعنی دیــــــــــوار بدون پنجره عشق یعنی گفتنی با گـــــــوش کر عشق یعنی دیدنی با چشــــم کور عشق یعنـــی تا ابد بی سرنوشت عشق یعنی آخر خط بهشـــــــــــت عشق یعنی گم شدن در لحظه ها عشق یعنی آبــــــــی بـــــی انتها عشق یعنی یـــک سوال بی جواب عشق یعنی راه رفتن روی آب

 


انتظار...

 

 

  نشسته ام روی نیمکت چوبی انتظار کنار جاده پائیز

 

  تا اینجا با من آمدی

 

  باد وزید

 

 ! گفتی بمان تا برگردم

 

  و من ماندم تا برگردی

 

  تنهایی لحظه هایم را پر پر میکنم تا بیایی

 

 ! میدانم که می آیی

 

  !ولی تنهایم و من از تنهایی می ترسم

 

  کاش باد نمی وزید و تو نمی رفتی

 

  روی نیمکت چوبی انتظار کنار جاده پائییز نشسته ام و به حرکت برگها نگاه میکنم

 

  !!!فقط نگاه میکنم

 

  و به این می اندیشم که گفتی

 

                                                     !!!...  بمان  تا برگردم

 

نظرتون چی؟؟؟؟؟؟؟

 


نمیدانم؟؟؟!!!

 

دلم اینجاست!

 

روبروی من غمگین و خسته!

 

نمیدانم من برای دلم میسوزم یا دلم برای من...

 

چقدر سخت است تغزل زاده باشی

 

به پای عاشقی افتاده باشی

 

شبی برخیزی از خواب و ببینی

 

که از چشم خودت افتاده باش

 

عجیب احساس میکنم خمیده ام و شکسته ام در خود

 

عجیب احساس دلتنگی میکنم و شاید خشم  یا نفرت یا شاید  هیچ

 

دیگر نمیگویم مرا دریاب

 

چون  دریافتم که نیاموختی که در یابی...

 

 


 

عکس


عکس باران

 

 


اگر فکر می کنی


اگر فکر می کنی که رفتنت باعث شکستنم می شود
اگر فکر می کنی که از پس رفتنت اشک می ریزم
اگر فکر می کنی که با نبودنت لحظه هایم خالی می شوند
اگر فکر می کنی که بی تو می میرم
بسیار درست فکر کرده ای
خب تو که می دانی نبودنت را تاب نمی آورم
پس بمان


دوستت دارم

 

مرا صد بار اگر از خود برانی دوستت دارم

به زندان جفایت گر کشانی دوستت دارم

به پیش خلق گر نتوان حدیث عشق را گفتن

درون سینه ی تنگم نهانی دوستت دارم

به جرم عشق تو صد زخم کاری برجگر دارم

جگر سهل است گر خونم فشانی دوستت دارم

چه حاصل از جفا کردن سودازمهرورزیدن

مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم

به چشمان تو سوگند ای گل زیبا مرا هر چند

سزاوار حریم خود ندانی دوستت دارم

((نظر فراموش نشه))

 

اگه بگم که ...

اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم

 

اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم

 

اگه بگم تو آسمون عشق من فقط تویی

 

اگه بگم بهونه هر نفسم تنها تویی

 

اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم

 

اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم

 

اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی

 

اگه بگم بال منی لحظه پرواز منی

 

میشی برام خاطره قشنگ لحظه وصال

 

میشی برام باغبون میوه های تشنه وصال

 

میشی برام ماه شبای بی سحر

 

میشی برام ستاره راه سفر

 

ولی بدون هر جا باشی یا نباشی مال منی

 

بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی

 

((تقدیم به ا و که  بهترین است))