بی تو هرگز

فقط بخاطر تو

بی تو هرگز

فقط بخاطر تو

بی تو هرگز

اگر روزی خود را درون اتاقکی برنگ گلبرگهای قرمز گل سرخ دیدی که از سقف شکسته اش خون دلی میچکد 

 نهراس امید جاویدان زندگی ام. بدان که در قلب منی

 اگر در ان خونابه دل چهره ی تکیده مرا دیدی

 و در ان چهره قطره اشکی

 بدان اشکهایم تو را میخوانند...

 نمیخواهم برایم دل بسوزانی

 نمیخواهم اشکهای زیبایت را نثارم کنی

 تنها تو را میخواهم

 اگر بیایی....

 تا قیامت دست از تو بر نخواهم داشت

بی تو هرگز

با اجازه شما تولدمه

سلام

نوزدهم مرداد ماه که امروز باشه تولد منه

امید وارم انقدری عمر کنم که بتونم  به همه محبت کنم وبهشون عشق بورزم

تولد

 

 

زندگیم

میدانم که برایت سخت دشوار است

پی بردن به دلیل چرایی ها

و میدانم به هنگام مرگ من

بیشتر درک خواهی کرد

باور نکن که زندگی امروز

تنها زندگیم است

 

 


بر در و دیوار شهر عشق
تو نام من است

من همان یک عاشق رسوای رسوای تو ام

از درون سینه خیزد روی لب اسرار دل
هر شب و هر روز من در فکر و سودای تو ام

دوست داشتم دارمت خواهم داشت تا روز مرگ
عاشق دیروز و هم امروز و فردای تو ام


****

سکوت دل نوا داشت بهار ما صــــــــفا داشت

غریب عشق مستی نوایی آشنـــــا داشـت

عاشق ترین مسـتها خسته تریـن صدا داشت

بهای عمر عاشــــق اشک دل را روا داشت

غربت بی کسی را به چشم نا روا داشت

در این غروب پاییز سکوت نوازشها داشت

برای قلب عاشق عاشقی را به پا داشت


گویند رفیقانم از عشق بپرهیز

در عشق بپرهیزم پس با چه در آمیزم

پروانه ای دمسازم میسوزم و میسازم

در بیخودی و مستی می افتم و میخیزم

گر سر طلبی من سر در پای تو اندازم

ور زر طلبی زر اندر قدمت ریزم

فردا که خلایق را از خاک بر انگیزند

بیچاره من مسکین از خاک تو بر خیزم

چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام خوندن مطلب پایین 1 دقیقه کار داره اگه خواستین بخونیین

 

سلام

امروز اومدم در مورد یه سوال یه کم صحبت کنم !

بی مقدمه میرم سر اصل مطلب :

سوال من اینه که آدم خوشبخت به کی میگن ؟

فعلا خودم جوابی برای این سوال ندارم.

آخه آدم وقتی به اطرافش نگاه می کنه می بینه هر کسی یه جورایی در گیره !

البته یه چیزی رو بگم

منظورمن در اینجا از آدم خوشبخت آدم خوشبخت در عشق و عاشقیه !

وقتی آدم توی وبلاگا می ره همش فراق می بینه

جدایی می بینه گریه می بینه ناراحتی و نافرجامی ها رو می بینه

وقتی آدم به ترانه ها توجه می کنه همش حرف از جدایی و فراقه

همش از تنهایی و دوری از معشوق صحبت میشه !

آدم وقتی می شینه پای درد دل دوستا و رفقا

باز هم از این حرفا می شنوه !

چرا ؟ چرا ؟ و چرا ؟

چرا این طوریه ؟ واقعا چرا اینطوریه ؟

آخه اگه آدم خودش این مشکل رو داشته باشه یه چیزی

ولی خودم دارم می بینم

که خیلی از دختر و پسرای جوونه هم سن خودم اینطوری هستن !

حالا آدم خوشبخت کیه ؟

کسی رو سراغ دارین که این دردا رو ندیده باشه

یا همش وصال و وصال ووصال توی زندگیش بوده ؟

شاید یه نفر بگه که : اینا رسم زندگیه و باید باشه ! جدایی قانونه !

بله درسته جدایی قانونه

ولی آیا همه باید بوسیله این قانون جریمه بشن ؟ آره ؟

بعد اونوقت زندگی تکراری میشه !

شاید یه نفر بگه که : عاشقی این حرفارو داره !

حرفشو قبول دارم

ولی آیا هر کی عاشق شد باید یه مدتی از زندگیش همین طور بگذره ؟

اگه دقت کنیم

روی این حساب آدمایی که بعد از ما میان باید این دوره رو بگذرونن دیگه !

پس یه جورایی زندگیشون قابل پیش بینی میشه !

نمی دونم ؟ ؟ ؟ یه نفر یه جواب قانع کننده بده به من !


....................

 

نشسته ایم بر قالیچه ای به اسم جوانی... می تا زیم و گرد و خاک می کنیم

زمین زیر پایمان است و اسیر یک بازی شد یم

به اسم غرور... دیواری را برای پشت سر نهادن بلند نمی بینیم

سرا پا شور ... برد و باخت را می شناسیم؟

آشناییم با شعور؟

و جداییم با غم؟

یا غرق در غرور؟

چیزی در ماست روز و شب که آرام نداریم ... چیزی از جنس جستجو

چیزی مثل خیال یه آرزو...

 


در حسرت تو اواره ترینم

 

سهم من این است سهم من این است

سهم من آ سمانیست که آ ویختن پرده ای آن را از من می گیرد

سهم من پایین رفتن ازیک پله ی متروک است

و به چیزی در پوسیدگی و غربت و اصل گشتن

سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست

و دراندوه صدایی جان دادان که به من می گوید:

دست هایت را دوست می دارم.

نمتوانم

 

              

وقتی که کودک بودم به من گفتند همه را دوست بدار.

حالا که از میان همه به یک نفر دل بستم

می گویند فراموشش کن...


                                  

گل من         
 اگر می توانستی در قلب من نفوذ کنی و راه یابی آن جا می دیدی  که زمزمه ی ملایمی  به گوشت می رسدو می گو ید تو را دوست دارم
                                                      محبوب من
اگر میتوانستی  در اعماق ق روح من قدم  بگذاری می دیدی  که آن بیچاره ی سرگردان همه وقت در جستوجوی تو هست و می گوید تو را دوست دارم 
                                                           مه من
 اگر می توانستی از راز درونی و آه سینه سوز من آگاهی یابی می نگریستی که از میان آن شعله ی سرکش  و جان فرسای من صدای حقیقت  و ملایمی که در جان من طنین انداخته به گوشت می رسد که می گوید تو را دوست دارم
                                        زیبای من
اگر می توانستی نگاه های پی در پی چشم اشکبارم را درک کنی احساس می کردی کسی می گوید دوستت دارم
                                                      خوب من
اگر می توانستم  تما م اندیشه های دردناک را برایت بنویسم کتاب ها می شد ولی ذره ای از اسراری که مدت ها ست قلب مرا رنج می دهد برایت باز گو می کنم و تا آخرین لحظات واپسین عمر می گویم تو را دوست دارم


یک روز مانند پنده ای طوفان زده وآشیان گم کرده ای از دیاری غریب به سرزمین عشق تو روی آوردم سرزمینی را که خیال می کردم پر از نور امید است حرارت خورشید و بوی باران دارد عطر گل وبهار جاویدان دارد
اما افسوس مرغ بیشه های غریب نمی دانست که روز این سرزمین را امیدی نیست و روشناییش را دیری نمی پاید....



 با بودنت رنگین کمون یه رنگ اضافه داره
                                                      رنگی که زیباییش تو رو یاد من میاره

من وتو

 

اگر خواستی عاشق بشیُ عاشق کسی شو که قلبش

انقدر بزرگ باشه که توش جابشی نه اینکه واسه

دوست داشتن اون خودتو کوچیک کنی که توش جاشی

 

 


((من و تو))

با چارتا دیوار و یه سقف جدا ازاین دنیا باشیم

با چارتا دیوار و یه سقف جدا ازاین دنیا باشیم

من باشم وتوباشی و یه جفت دلهای بی قرار

فرصت خوب انتقام ازلحظه های انتظار

فکرشوکن عروسکم به اون شب پرالتهاب

چشماتوروی هم بذار امشب به یاد من بخواب

فکرشوکن دستای من روقلب توجون بگیره

دل,دل بی قرارتو توسینه آروم بگیره موم بشه

نه هیچ کسی سربرسه ثانیه ای حروم بشه


تنها دلیل زندگیم تویی

تنها دلیل زندگیم با یه غمی دوست دارم

داغ دلم تازه می شه اسمت و وقتی میارم

وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر

مگه نگفتم چشمات و از چشم من هیچ وقت نگیر

حرف من و به دل نگیر همش مال غریبیه

تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه

زود تر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه

دیوا خونمون پر از سایه و غصه و غمه

تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه

مگه نگفتی همه جا مال منی تو همیشه

دلم واست داره شور می زنه این دل و بی خبر نذار

تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار

فکر نکی از راه دور دارم سفارش می کنم

به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش می کنم

یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره

منم همخون کسی که بیشتر از همه دوسد داره